زخم بستر...

ساخت وبلاگ

زندگی تلخی داشت ...ولی اصلا به رو نمی آورد.حتا خنده های از سر اجبارش هم دوامی نداشت.با هر سوت و آهنگ غم انگیزی توی چشمهایش بی اختیار عزا میشد.چند سالی میشد که قبل مرگش مرده بود... این ماه های آخر زخم بستر امانش را بریده بود و از بوی تعفن خودش روی تخت" قفسه ی سینه اش را هرشب چنگ میزد.. وقتی برای همیشه رفت تازه یادشان آمد عه فلانی هم بوده و خبر نداشتیم..؟

بی خوابی ات ......
ما را در سایت بی خوابی ات ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anastisa بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 27 فروردين 1403 ساعت: 13:56